loading...
سرگرمی،خنده،دانلود
یاسر بازدید : 52 سه شنبه 10 دی 1392 نظرات (0)





باب و استيو روزها بدون اب و غذا تو بيابون گم شده بودند كه ناگهان از دور چشمشون به مسجدي افتاد!

باب گفت خدارو شكر الان ميريم اونجا،

باید بگیم اسم من محمده و اسم تو هم احمد! اينطوري به غذا ميرسيم!

استيو گفت من اسممو عوض نميكنم من همون استيو مي مونم!

رفتند تو مسجد و شيخ ديدشونو پرسيد اسمتون چيه؟

باب گفت اسم من محمده!

استيو هم گفت اسم من استيوه!

شيخ ميگه بچه‌ها برای استيو آب و غذا بيارين،

و تو محمد، رمضان مبارک پسرم!!

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 103
  • کل نظرات : 11
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 11
  • بازدید امروز : 66
  • باردید دیروز : 16
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 126
  • بازدید ماه : 466
  • بازدید سال : 2,438
  • بازدید کلی : 52,878
  • کدهای اختصاصی

    پشتیبانی

    کسب درآمد